محل تبلیغات شما
سرم به کار خودم بود. زیر سقفی که سایبان خنک داشت. داشتم زندگیم را آرام آرام قدم می زدم. من قبل از تو هم شب ها گریه می کردم، قبل از خواب و قبل از فرو بستن چشمانم. ولی نمی دانستم برای چه؟ برای که؟ همیشه بالشم تر بود از شبنم صبح گاهی . صبح دمید، یک روز آرام دیگر سرم را از روی بالش برداشتم. بسان همیشه ، شبنم نشسته در گونه هایم را با کف دستانم لمس کردم و بوئیدم . سرد بود و چیزی کم داشت. نمی دانم ، کاش می خوابیدم .

همان گوشه دنج همیشگی...

بماند به یادگار از گذشته هایی که نگذشته.

یک فنجان چای محو تماشای تو

آرام ,نمی ,سرم ,روز ,، ,صبح ,قبل از ,شبنم نشسته ,، شبنم ,همیشه ، ,بسان همیشه

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

گفتاردرمانی سیستان و بلوچستان_ایرانشهر